چکیده
مقاله:
ادبیات
و جامعه همواره بر هم تأثیر گذاشته اند.
تأثیرِ ادبیات بر جامعه از
آغاز بر
همگان مبرهن بوده است. شاعران و
نویسندگانِ هر ملّتی در جستجوی کلامی
بودند
که بتواند در دلِ مخاطبان نفوذ کند. اما
تأثیرِ جامعه بر ادبیات چیست و
این
تأثیر چگونه در اثرِ ادبی ظاهر می شود؟
این سؤالی است که ذهنِ منتقدانِ
جامعه
شناختی را به خود مشغول داشته است.
لوسین گلدمن و جرج لوکاچ دو تَن از
منتقدین
جامعه شناختی دربابِ نحوه تأثیرِ
جامعه بر اثرِ ادبی اندیشیده اند.
آنها
اثرِ ادبی را به عنوانِ بهترین مرجعِ
شناختِ جامعه در نظر گرفته اند. با
در
نظرگرفتن این تفکرِ جامعه شناختی، می
خواهیم رمانِ آینه های دردار نوشته
هوشنگ
گلشیری را که در سالِ 1371 به رشته تحریر
درآمده است ؛ به عنوانِ آینه
شناختِ
برخی از واقعیت های اجتماعی ایران موردِ
مطالعه قراردهیم. در این
مقاله،
فقط در نظر داریم ساختارهای معناداری
که در این رمان سرنوشتِ گروهِ
اجتماعی
« مهاجرین » را به تصویر در می آورند از
ورایِ شخصیتِ ابراهیم که شخصِ
اول
داستان، ابراهیم بیابیم. او در ظاهر او
اتفاقات و حوادثی را بازگو می
کند که
در یافتنِ هویتِ گمشده اش یاری می
رسانند. اما در حقیقت، گلشیری در
این
رمان زیرِ نقابِ ابراهیم ویژگیهای
اجتماعی این قشرِ اجتماعی را به نمایش
می
گذارد. حال ببینیم نویسنده چگونه و با
چه سبکی جهان بینی و نوعِ نگرشِ این
گروه
اجتماعی نسبت به جهان را باز می آفریند.
|