Back to Home
 

روزنامه اعتماد؛ چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴

روایتی از ١٣ سال زندگی هوشنگ گلشیری برای نوشتن یك رمان

اگر نمی‌نوشت، می‌مرد

فرزانه طاهری

 

خیلی سال گذشته است، شاید 30 سال. نوارهای كاستی اینجا و آنجا می دیدم، روی همه شان نوشته شده بود مادر. هر وقت به اصفهان می رفت، یا مادر سالی یك دوماه به تهران می آمد، می نشست پای صحبتش تا برایش از خیلی قدیم ها بگوید. از زمانی كه هنوز ازدواج نكرده بود، و از ازدواجش در 13سالگی با پدرش كه خیلی بزرگ تر از مادرش بود و گویا پیش تر هم ازدواج كرده بود اما غیبش زده بود. مادر با آن نحوه روایتش كه گلشیری هم خود را وامدار آن می دانست، می گفت، با همان لهجه اصفهانی غلیظش. از پیش از ازدواجش، از ازدواجش با مردی كه می رفت و سالی دو سالی پیدایش نمی شد و بچه ها كه پی درپی می آمدند. از شهر به شهر شدنش و بالاخره استقرارشان در محله كارگری آبادان و كودكی و نوجوانی هوشنگ. و بازگشت شان به اصفهان و... همه را جمع كرده بود برای روزی كه بنشیند جن نامه را بنویسد. تحریر بخش های اول با دست بود. روی كاغذهای كاهی درازتر از آچهار. مدتی بعد كامپیوتری خرید و كسی را استخدام كرد تا برایش همه دستنوشته ها را تایپ كند. دیگر می خواست كار را تمام بكند. آغاز تا زمان جوانی راوی سیر روایت رئالیستی است. یادم هست فصل اول را برای آذر نفیسی خواند و او گفت كه این نخستین رمان رئالیستی فارسی به معنای واقعی است. اما از میانه كار گویی روایت او را به سمت وسویی دیگر برد. به جهان ماورا. به تحول راوی دین خو كه می خواهد راه به جهان از ما بهتران ببرد، تغییر و تكامل را دوست ندارد و جهانی می خواهد <<بسامان>>، مسطح و ثابت كه همه كائنات به گردش بچرخند. می خواهد جهان را از حركت بازدارد و به روزگار خوش گذشته برگرداند. به اینجا كه رسید، به تحول راوی كه نمی دانم از كجای نوشتن رخ داد، و البته گمان نكنم از ابتدا آگاهانه به آن اندیشیده بود، شروع كرد به خواندن هرچه داشتیم و به دستش می رسید از متون جن و جن گیری، می رفت با هر كس كه در این عوالم بود حرف می زد، در جلسات دراویش و جلسات پیروان سای بابا شركت می كرد. با جن گیرها و دعانویس ها هم نشست و یادداشت برداشت. كتاب های جادوگری اروپا را هم خواند. دایر  المعارف جادوگری در جهان را هم خواند. البته در حاصل نهایی یعنی رمان  جن نامه رد اندكی از همه اینها می توان یافت، اما وسواسش و جدی گرفتن كار نمی گذاشت سهل بگیرد. غرق شد در این عوالم تا راوی را خوب بشناسد و بسازد، در پوست او و درون كاسه سرش برود. دیگر باقی را خودش روی كامپیوتر تایپ می كرد. سال ها هم به این گذشت با داستان هایی كه در این میانه نوشت، یا حتی كارهای بلندتر، تا اینكه فرصتی فراهم شد، و معجزه قرن به نظرش، دیسكت فایل های جن نامه، را برداشت با نوارهای مادر و رفت آلمان در خانه هاینریش بل، و بعدش در برِمِن در خلوت و سكوت كار را شش ماهه نهایی كرد. بعد هم فرستاد من غلط گیری ای كردم و بعد رسید به ناشر در سوئد. این سخت گیری و جدیت را همیشه در او می دیدم. بعد از مرگش كه كاغذهایش را مرتب می كردم به انبوه عظیم فیش هایش برخوردم. بخش زیادی مربوط می شد به رمان زالنامه كه نیمه كاره ماند. بخشی به رمان نیمه كاره مانده دیگری كه برایش انبوهی فیش بود درباره دوران مغول، سكه ها، لباس ها، خوراك ها سوای تاریخ و جغرافیا و... حیرت انگیز بود حتی برای منی كه شمه ایش را در 21سال زندگی مشترك دیده بودم. میزانی كه می خواند، از كتاب و نشریه، حیرت آور بود. یك لحظه غافل نمی شد. كنجكاوی اش صدها بار بیش از من بود كه گاه دچار توهم می شدم كه هرچه را باید ببینم، دیده ام. هنوز كودكانه كنجكاو بود و می خواست بداند و آدم ها را كه از كنارش می گذشتند، بشناسد. از پا نمی نشست و مرزی برای خود نمی شناخت، حتی زمان جنگ كه با نامی دیگر به خوزستان رفت، به نزدیكی خط مقدم، تا خود ببیند. و این انگار خصلتی است یا كهكشان خصالی كه جایش این روزها بیش وكم خالی شده و فقر شناخت و تجربه، تلاش نكردن و سهل گرفتن كار، از سطح عبور كردن سبب تولید آثاری می شود كه جهانی تجربه شده از درون را با آدم در میان نمی گذارند. نوشتن وقتی دلیل وجودی شد، یعنی، چنان كه خود از پیش از ازدواجمان گفته بود، اگر نمی نوشت می مرد، نمی شود ساده گرفت. سرگرمی اش نبود یا ارضای شهوت دیده شدن. زندگی اش بود و ما، من و بچه ها، به تصریح خودش، در درجات بعدی قرار می گرفتیم. می نوشت تا به قول خودش بفهمد بر ما چه رفته است، بر او چه رفته است و جن های درون مان را پیش رویمان می گذاشت. اگر تا اعماق دوزخ آفرینش نرفته بود، از عهده این كار برنمی آمد.

پی نوشت: در تاریخ ها اگر بگردید، امروز سالروز روزی است كه هوشنگ گلشیری بعد از 13سال نوشتن رمان <<جن نامه>> را تمام كرده؛ اتفاقی كه بهانه شد تا از فرزانه طاهری بپرسیم چطور نویسنده ای مثل گلشیری 13سال زندگی خود را به پای یك رمان گذاشت و چرا امثال گلشیری دیگر در ادبیات ما نیستند.

بنياد را در تكميل اطلاعات اين صفحه ياري كنيد. Top

 

Contact Us

Contributors

Activities

Golshiri Award

About

 
Back to Index