Back to Home

دوست شاعرم، آتشی جان                                         

به قول خودت، سلام و صد سلام. می دانی که با همهٔ دوری دلم برای تو و با تو می تپد. و هر وقت حرفی و بخصوص شعری از تو می خوانم و یا، باور کن، به هر دلیل به یادت می افتم تنم گرم می شود، و می بینم که باز می شود زیست. اینها تعارف نیست. هوشمندی تو چتر من است. و اما غرض اینکه دوستان شاعر و غیر شاعر که دارند در تهران زنده رودی دیگر را تهیه می بینند قرار گذاشته اند که به نقد و بررسی دههٔ شصت بپردازند، در ابتدا هم به رسم ادای دین می خواهند از مطرح ترین شاعران این دهه و البته کمبلین ده شعری از بهترین اشعار آنها و به انتخاب خودشان و سروده و چاپ شده در این  دهه‌ بگذارند تا بعد و به شماره های بعد از دیگران و بعدتر هم کتابها و شعرها را نقد کنند. جمله خیلی طولانی شد، می بخشی. پس از شاه شاعران می خواهند که همت کند و به تورقی ده شعری بفرستد. اگر هم خواست می تواند از چاپ نشده های این یکی دو سال اخیر هم با سروده های آن دهه بیامیزد.

خوب، حرف همین است. نشانی را هم می نویسند و این یادداشت را که با کامپیوتر دارم می نویسم برایت می فرستند. می بینی که مدرن شده ام و دیگر با مداد و بوی جوهر الوداع گفته ام. راستش از تولید به مصرف شده ایم ولی دل همان دل قدیم است که با تو می زند.                            

۲۶ دیماه  ۷۲

با درود، هوشنگ گلشیری  

 

Top

About

Golshiri Award

Activities

Contributors

Contact Us

 
Back to Index