Back to Home
 
 

...                                                                   

سلام، به وسیلهٔ دوستم ... این یادداشت را برایت می فرستم همراه با دو جلد مجلهٔ زنده رود که قرار است فصلی درآید. مجله را از خودت بدان و برای ما مطلب بفرست. می خواهم شماره ای به انواع شیوه های نقد اختصاص دهم و شماره ای هم به نقد کارهای معاصران. کمبود من بیشتر درمقولهٔ تاریخی گری و کتابهای اصلی ساخت شکنی است (اگر این اصطلاح درست باشد) و غیره. اخیرا دوستی در باب ساخت شکنی دو کتاب با مسافر برایم فرستاده: یکی  Deconstruction: Theory and Practice نوشتۀ Norris و یکی هم از نقد نو تا ساخت شکنی نوشته ی Berman که کارهای خوبی است. من متاسفانه در باب تاریخی گری هیچ منبع اصلی ندارم. کتابهایی هم که آنجا گرفتم و قرار بود تو بفرستی هنوز نرسیده. اگر فرستاده ای سندی چیزی برایم بفرست تا اینجا رجوع کنم ببینم چه بلایی سرش آمده. گمان می کنم کتاب باید به‌ وسیلهٔ مسافر فرستاده‌ شود. می دانم چنین انتظاری از دوستان باری است بر دوششان. اما چه کنیم که سالی ماهی کتابی به دستمان می رسد و دیگر همه دست دوم چیزی می شنویم. خواهشم این است با کمال و پرویز مشکل را مطرح کنی تا ما را بی نصیب نگذارند. در این مورد از ... نمی‌توان انتظار کمک داشت، چون  به همان اخلاق دچار شده که دیگران داشتند، تازه بد جوری گرفتار ابتدائیات شده، که  فکر می کند مثلا طرح بحث آشنایی زدایی شق القمر است. با این همه با او حرف زدم تا باز راهش بیندازم. به هر صورت من با کمبود منبع روبرو هستم. درباب گذشته منابع موجود تو در تهران می توانست کارساز باشد. روزی گفتی می توانی بنویسی در اختیارم بگذارند. اگر … آنها را نفروخته یا نبخشیده می شود به امانت پهلوی من بگذاری. اینجا من می توانم از قفسهٔ اختصاصی زیر زمین برای نگهداری آنها استفاده کنم. راستش می خواهم مقالاتی را انتخاب کنم و به مترجمان بدهم تا ترجمه کنند. در این مورد البته خیال دارم به کسانی که در خارج هستند بنویسم تا مقالات جالب را کپی کنند و بفرستند.

    

راستی تا یادم نرفته بگویم که به همراه سند پست کردن کتابها بهتر است لیست آنها را بفرستی. اگر خودت بتوانی بعضی از این نحله های نقد را معرفی کنی عالی خواهد بود. از دیگران هم هرچه خودت بپسندی و البته از کسانی نباشد که اینجا حساسیت برمی انگیزند، مددکارمان خواهد بود.

 

از خودم بگویم. دارم کاری روی شاهنامه می کنم که اسمش را گذاشته‌ام شاهنامهٔ منثور که ظاهرا خلق دوبارهٔ شاهنامه به اضافهٔ اساطیر ماقبل اسلام خواهد بود. کار به نثر کهن است که البته دست و پای آدم را می بندد. قالب نقالی گرفته ام و راوی البته زال است در قفس که هر روز چیزهایی می گوید. شنوندگان کودکانند و سربازان و سرهنگان دربار، بهمن اسفندیار و نیز دخترش هما. آنها می خواهند که قصهٔ بیژن و منیژه و مثلا کیومرث را بگوید و زال می خواهد از مرگ رستم بگوید و زنده بردار کردن فرامرز. کل کار به روایت کاتب رسول خاقان چین است. زال هم بی مرگ است. فعلا روی بخش اول کار می کنم تا چاپش کنم و بعد بروم سراغ اتمام جن نامه بعد با سر فارغ و این تتمه عمر شاهنامهٔ ‌منثور را خواهم نوشت. در مورد نثر با نجفی اختلاف دارم. او فکر می‌کند به نثر امروز باید نوشت. جوانترها پسندیدند. نمونهٔ این نثر در بخشهایی از خانه روشنان هست.

   

خوب، حالا می توانی با سرفارغ بانو را به سلامی و بوسه ای بر دست بنوازی که راستی دوستش دارم چون گذشته از محاسن دیگرش آرامش به خانه ات آورده. ...

                               

به ... سلام مرا برسان. خوشحالم که تلخی غربت با حضورشان شیرین می شود. جناب…  و بانو ثانی را به سلام مصدعم. قرار بود برایم نوشته اش را دربارهٔ شازده بفرستد و گاهی هم مقالات و یا کتابهایی در نقد. بگو که امکانی اینجا هست و می شود برایشان کاری کرد.                                                       

 فرزانه سلام می رساند، دارد برای گذران زندگی کاری می کند. من بی او نمی توانستم کار کنم. برایم بنویس ببینم آن داستان نقشبندان چه شد. اگر رد کرده باشند، باز هم بنویس. ما حالا تلفن داریم به این شماره: ...

 

* توضیح لازم: این نامه برای رعایت حقوق افرادی که از آنها ذکر شده و نیز مخاطب نامه بدون ذکر نام اشخاص منتشر می شود. تاریخ نامه هم به احتمال زیاد حوالی تاریخ نوشتن نامه به منوچهر آتشی است. چنان که تدارک برای زنده رود نشان می دهد.

 

Top

About

Golshiri Award

Activities

Contributors

Contact Us

 
Back to Index