فعالیت بنیاد گلشیری با انتخاب هیئت داوران و اهدای جایزه آغاز شد. کار با تهیه و تاسیس پایگاه اینترنتی بنیاد پی گرفته شد و امروز خوشحالم که میبینم نوبت به کارگاه داستان رسیده است، هرچند کارگاهی مجازی و در پهنة جهانی از صفرها و یکهای بیکران.
امروزه مجلههای ادبی آگهیهای متعددی در باب کلاسهای داستاننویسی چاپ میکنند. وجود این بازار دل آدم را به شوق و شور دوستداران هنر داستان گرم میکند. کلاس محل آموزش است. به آنجا میرویم تا از دانستههای استاد سود ببریم و از او بیاموزیم و دانش بجوییم. کارگاه هم میتواند محل آموختن باشد، مثل هر جای دیگری. اما کارگاه پیش از همه محل کار است، جایی است برای تولید. البته داستان فرآیندی است که در خلوت شکل میگیرد و شاید بین خلوت آفرینش ادبی و شلوغی کارگاه تناقضی در کار بیاید. اصلاً کاری چنین منحصر به فرد را چه به هیاهوی جمع؟ راستش بخشی از صورت مسئله در همین لحظه طرح میشود. یعنی وقتی که نویسنده نقطة پایان را در انتهای آخرین بند متن میگذارد و پیش از آن که برای انتشارش تصمیم بگیرد. اینجا نویسنده نیاز بدان دارد که از زاویهای دیگر به محصول احساس و اندیشهاش بنگرد، تا توان بازنویسی آن را بیابد و این ممکن نمیشود مگر به یاری دیگری.
و این دیگری باید دوستی باشد که به او اعتماد داریم، به خودش، به دانشش، به احساس و اندیشهاش، و به صداقت و انصاف و عقل و داوریش، و به دوستیاش. و این همه ممکن نمیشود مگر با جناب دوست. کارگاه به نظرم نوعی محفل است. اعضای یک کارگاه داستاننویسی بهترین مخاطبان داستانهای یکدیگرند. حق خواندن داستان برای همه محفوظ است. این شرط است. چیزی میدهیم و چیزی میگیریم.
دربارة کارگاه داستان حرفها میتوان زد که جملگی وظیفه و مسئولیتی بیشتر و بیشتر ایجاد میکنند. پس سخن کوتاه! باید به تدارک عملی و شرح جزئیات پرداخت:
ـ اولین و مستقیمترین برنامة ما داستان است و نقد داستان، به صورت کاملاً مشخص و موردی و تا حد امکان با پرهیز از کلیگویی و اجتناب از پرداختن به مقولات نظری، به شکلی تجریدی و عام. به این ترتیب که داستان عرضه میشود و پس از آن دوستان نظرشان را دربارة آن میگویند، یا در مورد نظر دیگران دربارة همان داستان سخن میگویند. هرچقدر که بتوانیم فاصله را کمتر و گفتگو را زندهتر کنیم، بهزعم من برد بیشتری کردهایم. فعلاً امکانی که در اختیار کارگاه قرار گرفته: ارسال نظرات از طریق فرمهای نظرخواهی است.
پس به عبارتی شنبة هر هفته داستانی در این صفحه ارائه میشود و حق اظهار نظر تا هفتة بعد و شنبة آینده برای همه محفوظ است. به این ترتیب فرصت کافی برای مطالعة داستان و پس از آن خواندن آرای دیگران وجود دارد و دوستان در طول این یک هفته میتوانند هر چندبار که بخواهند در این گفتگو شرکت کنند و حتی وارد یک مکالمة دوطرفه و علنی بشوند و نظرشان را دوباره، و در صورت نیاز چندباره، در کارگاه مطرح کنند.
پس در هر هفته میتوانیم یک داستان را مورد بررسی قرار بدهیم. اگر در عمل امکان و توان لازم را پیدا کردیم، فعالیت را در حیطة یک داستان محدود نخواهیم کرد و در هر هفته به دو یا چند داستان خواهیم پرداخت. برای برگزیدن داستانها ضرورتهایی پیش رویمان است که تلاش میکنم در همین متن آنها را تا حدودی روشن کنم. ضروری است در آینده دوستان هم در این باره اظهار نظر کنند تا به اجماع برسیم. اصلاً هدفمان رسیدن به یک نظر جمعی است، یا لااقل حداقلهایی که بتوانیم بر اساس آنها ارتباط برقرار کنیم و با یکدیگر سخن بگوییم. بنابر این اصل را بر اقناع میگذاریم و تلاشمان این است که گزینشهایمان به معنی حذف نباشد.
ـ دومین حیطهای که سخت به آن احساس نیاز میکنیم. ایجاد کارگاه نقد داستان و فراهم آوردن فضایی برای گفتگو در این باب است. قرارمان این است که در کارگاه داستان طبق برنامه فقط به داستان بپردازیم، خودمان را در اختیار آن بگذاریم و آداب و حرمت این آیین را بجا بیاوریم و یادمان باشد که در جلسه مخاطب اصلی ما صاحب اثر است و باید حرف او را بزنیم. پس به مجالی هم نیاز داریم که حرف خودمان را بزنیم تا مقولات کلیتر یا متفاوت هم از نظرمان دور نماند، مقولاتی مثل دانش نقد، طرح مسئلة روز و نظرخواهی از دوستان دربارة آنچه که ادبیاتمان مبتلا به آن است و...
در این بخش میتوانیم گغتنیها را بگوییم و مقالاتمان را عرضه کنیم.
* * *
این رسانه (اینترنت) بهشدت رابطهای دوطرفه را طلب میکند. از طرفی فکر میکنم مشکل ما هم مشکل رابطه باشد. بنابراین تلاش میکنیم تا جاهای خالی را پیدا کنیم. همین نیازهاست که شعلة آرزوهای بسیاری را در ذهن دامن میزند. خیلی کارهاست که دلمان میخواهد به انجام برسانیم. دلمان میخواست جوابگوی نیاز رابطه باشیم و در صدد معرفی نویسندگانی برآییم که کمتر مجالی برای شناخت آنها دست داده است. میخواستیم بخشی را به آموزش اختصاص بدهیم تا برای دوستانی هم که طالب آموختن هستند چیزکی در چنته داشته باشیم. میخواستیم به تحلیل آثار گلشیری بپردازیم و نگذاریم تراژدی نادیده انگاشتن نویسنده تکرار شود... و آرزوهای بسیار دیگری که حالا نمیتوانیم برای تکتک آنها برنامهریزی کنیم اما هروقت و هرجا که امکانی فراهم شد و توانستیم سراغشان خواهیم رفت و به عهدمان وفا خواهیم کرد.
بنا را بر نوعی تجربة جمعخوانی گذاشتهایم. در کارگاه، وقتی میخواهیم داستانی را مورد بررسی قرار بدهیم و به اصطلاح نقد کنیم، پیش از آن که به داوری در باب ارزشهای انسانی آن بپردازیم، به روند آفرینش و جزئیات تکنیکی و عواملی اهمیت میدهیم که بر این روند تاثیر گذاشتهاند. درواقع مسئله ما چگونه نوشتن است و نه چه نوشتن. شاید یک منتقد از نوشتن دربارة داستانی ضعیف اکراه داشته باشد که البته حق هم دارد اما ممکن است طرح همین داستان در کارگاه یک کار کارگاهی خوب را در پی داشته باشد که هم نویسنده را یاری کند تا از عهده برآید و هم دیگران را در این نفع شریک کند. اگر هم بخت آن را داشتیم که به یک شاهکار بپردازیم، باز هم از همین رویه پیروی خواهیم کرد و به جای برخورد مفهومی، از منظری فنی به آن خواهیم نگریست. در کارگاه نقد و گفتگو نیز با همین تمرکز و اولویت به مقالهها خواهیم پرداخت و گفتگو خواهیم کرد.
* * *
شرط این است که نویسنده باشیم و به فارسی بنویسیم، حالا هر کجای جهان که زندگی کنیم، فرقی در کار نمیآید. میخواهیم در لحظة خلق داستان با هم شریک باشیم و تمام امکانات و صورتهای ممکن آن را تصور کنیم و بسنجیم، مثل زمانهای متقاطع بورخسی و تجسم جهانهای بیشماری که در امتداد این خطوط تجسد مییابند. این است که از داستاننویسان چشم یاری داریم. ظاهراً تا به حال نویسندگان فارسی زبان داخل کشور چندان جذب اینترنت نشدهاند. شاید دلیلش این بوده که در این عرصه جوابی برای دلمشغولیهای خود نیافتهاند. میخواهیم تا آنجا که بتوانیم سفرهای درخور برای این مهمانی پهن کنیم. پس دوستان همتی! شاید بتوانیم روزی از حداکثر امکاناتی که این رسانة شگفت در اختیارمان میگذارد سود ببریم و از انجمنها و اتاقهای گفتگوی اینترنتی هم بیبهره نمانیم. فعلاً با همین حداقل شروع میکنیم تا چه پیش آید و چه در نظر افتد.
|