کتاب: جن نامه - رمان
نویسنده: هوشنگ گلشیری
نشر: باران -
سوئد
نقد و بررسی کتابهای نشر خارج کشور شاید کمک به
گسترش فضا و جهانی باشد که حیاتش رو به تهدید است؛ زیرا گسترش اینترنت
بر دهها و صدها برهان دیگر بر کم حوصلگی و اندک خوانی مخاطبان ایرانی،
اين بيماری کهنه و شناخته شده، افزوده است. اما افزون بر همه این
عوامل، سانسور دهشتناک دولتی به محدود کردن فضای زیستی ادبیات ایران
دامن زده است. سیاستهای سختگیرانه و قلدرما با نه جمهوری اسلامی در
حوزه چاپ و نشر، و اعمال روشهای امنیتی در حوزه هنر و ادبیات چنان است
که تنبیه و سیاست کردن هنرمندان توسط دستگاههای امنیتی، فرهنگی جمهوری
اسلامی، پیامد حتمی خلق آثار هنری در داخل کشور است. با این همه، معرفی
آثار منتشره در خارج کشور، نادیده گرفتن نگاه متفاوت در بررسی نیست.
آنچه هست، قرائت فردی یک دست اندر کار ادبیات است و بس. و از پس این
قرائت، تلاش برای تشویق خوانندگان آثار ادبی به مطالعه این کتابهاست.
در بررسی این هفته از نقد ادبی، به رمان «جن نامه» اثر زنده
یاد هوشنگ گلشیری، از نویسندگان شناخته شده و از فعالان کانون
نویسندگان، بویژه پس از انقلاب، می پردازیم. هوشنگ گلشیری، گرچه
نویسنده ای داخل کشوری بشمار می آمد؛ اما او به دلیل سانسور داخل کشور
چند اثرش بویژه، رمان «جن نامه» را در خارج کشور به چاپ رسانده بود.
گفتنی ست، او افزون بر داستان «آیینه های دردار»، داستان بلندش «شاه
سیاهپوشان» را نیز که به تاسی از هفت پیکر نظامی، جهان تاریک و سیاه
امروزین پیرامون خود را به داستان کشیده، در خارج کشور به چاپ رساند.
در این مورد دامنه سانسور دولتی چنان بوده و هست که هنوز و همچنان، به
دلیل پیامدهای منفی حکومتی، این اثر را «منسوب به گلشیری» عنوان می
کنند تا خانواده اش از مجازات متولیان این جهان و آن جهان مصون
باشد.
***
|
هوشنگ گلشيری |
کسی
گفته بود، «دريا چه تغييرها كرده از نگاه فراوان آدمها.» و اين
دگرگونى بزرگ را مىشود حس كرد، اگر خوب به دريا خيره شويم. اما بر
جهان ما همچنان تغيير يعنى جابجايى چيزى يا جانشينى كسى. برای بررسی
رمان «جن نامه» که بر بنیاد ایستایی یا تغییر جهان بنا شده، این
گفتاورد شاید چنان مرتبط باشد که بگوییم راوى«جن نامه» باور دارد
تغييرِ جهان يعنى روى كار آمدن حكومتى دلخواسته. (نقل به معنا - ص
۳۲۹) و این خود، تكرار ذهنیتی قدیمی است.
به باورم تفاوت است
میان دگرگونى دريا به نگاه آدمها و دگرگونى جهان به روى كار آوردن
حكومتها؛ زیرا دگرگونی اولی، برگفته از جهان خودویژه ادبیات هنر و دومی
از ملزومات جهان سیاست است. از اين رو كه نویسنده داستان با یکی کردن
این دو، راوى را بر مىانگيزد به تلاش براى ايستاندن زمين.
می
شود گفت گلشيرى متاثر از نویسندگان «رمانِ نو» فرانسه، بويژه«آلن رب
گرىيه» بود كه به استقلال حضور مكان از آدمها و درخود بودنشان باور
داشتند، بی آن كه پژواك زندگى آدميان باشند.
اگر به تالارهاى باروك هتل «سال گذشته در مارين باد» و مكان
«هزارتو»ى آلن رب گرىيه و بسيار پيشتر از اينان به ساختمان رفيع و
آرايهى درونى كليساى «كمبره» در رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»
اثر مارسل پروست نگاه كنيم، در می يابيم چرا گلشيرى صندوق اسرار
دستيابى به «حقيقتِ عالم» را در ديوار خانهبازمانده از نياكانش جاى
داده است. «كنزالحسينى» و «مرآت الخيال» و دستنوشته و كتابها و يك
قلمنى براى نوشتن، اينهاست میراث عموحسين عموى كه سالها پيش مرده و
نام و گنجش را گذاشته براى تكرار مكرر خود، يعنى: برادرزادهاش حسين،
كه مىشود راوى داستان «جن نامه». راوی ای كه يقين دارد به حضور
پرمعناى مكان و رهايى زمين از گردشى كه به آن گرفتار آمده است. همين
خود دستمايهى داستان جننامه شده است. او مىرود تا به كمك اوراد درون
را تهى از حركت كند، زمين كه ايستاده است از مدتها
پيش.
راوى در روایت داستان جديت دارد و مولف براى بازگويى
آدم و حيوان و زندگى از زبان طنز بهره مند می شود. چرا كه اگر مولف هم
جهان را به جد مىديد، مىشد باور کرد جهانش تك ساختى ست و اين خرق
عادتى بود براى خواننده تا بر دستنوشتههاى راوى چشم بگشاید و به
بانگهای تازهو ناهماهنگ با آواهاى مالوف جهان، گوش دهد.
بهتر
است بر دادهها اتكا كنيم كه جديت راوى و طنز مولف بيشتر با جهان
واژگان داستان همخوان است و اراده براى ايستاندن زمين جدى ست. اما خوب
بنگريم به كليد ماجرا، موجوداتى ماوراى طبيعى (اوراد و اسرار احضار جن
و ايستايى زمين) در اوايل دوره رضا شاه پهلوى بعلت نا مساعد بودن شرايط
در صندوقى مهروموم شده در جرز ديوار زندانى شده بودند. از ديگر سو
خانوادهاى كه براى مدتى از سنت گذشته دست شسته و به جهان صنعتى «شركت
نفت آبادان» روآور شدهبود، پس از سالها دوباره به موقعيت پست پيشين
پرتاب شده، ناچار به خانه ى نيا كان باز مىگردد.
اقامت از سر
اجبار در مکان جادویی جدید خانواده را وادار مى كند بيشتر خود را غرق
آن كنند. كندن ديوار پهن پستوى خانه، به یافتن صندوقچهاى منجر مىشود.
به محض بازشدن دريچهاش موجودات ماوراى طبيعى از آن سربرآورده، بر
آدمها ( بويژه حسين راوى داستان) تسلط يافته، آنان را وادار به اعمالى
مىكنند كه گرچه خميره مايهاش را پيش از اين داشته اند، اما هيچ
مسئوليتى درقبال اين اعمال ندارند.
از اين پس، آدمها در خدمت
اين نيروهاى جادويى قرار مىگيرند تا دستيابى به مقصود امكانپذير شود.
اين موجودات ماوراى طبيعى كه به شكل كتاب و دستنوشته - بيشتر کتاب
ادعیه و اوراد دوره صفويه- خودنمايى مىكنند، پس از ظهور دوباره بر
سرور خانه تسلط يافته، درامى را پديد مىآورند كه ناگفته آشكار است به
كدام واقعيت اجتماعى كنونى اشاره دارد.
اين نيروها راوى و
ديگران را وا مىدارند تا به ايستادن زمين از حركت اقدام كنند. راوى و
نيروهاى تحت امر پا به سرنوشتى مىنهند كه در درون خود گرايش و ميل به
آن داشتهاند، «تلاش براى بازگشت زمين و علم به دوران بطلميوس». راوى
ناچار است به مكتوب كردن وقايع تا همه در دل تاريخ حفظ شده و درس عبرتى
باشند براى آيندگان كه ديگر گرفتار چنين سرنوشتى نشوند. او به سفرى در
گذشته دست مىزند برای بازگشت عمو حسين، تا او زنش كوكب را بىحضور
مظاهر تمدن و تغييرات دوباره به آغوش کشد.
احضار روح و تثبيت
زمين همهنگام است با خورشيد گرفتگى ارديبهشت سال ۱۳۵۵ و مراسم آيينى
communion meal از همين زمان آغاز مىشود که هنوز هم ادامه دارد تا
شكست تثبيت زمين بر همگان اثبات شود.
راوی جن نامه مىخواهد دون كيشوت را دوباره زنده كند با اين تفاوت
كه جهان به وضعيت پيشينی بازگردد که دون كيشوت یا دون کیشوتهای زمانه
می خواهند. در فرجام هم زمين به چرخش ادامه مىدهد و نيروهاى برون آمده
از دوران «بحارالانوارها»ى مجلسىها در گورستانى كه مراسم آيينى براى
دستيابى به مقصود برگزار مىشود، با وجود احضار روح عمو حسين و كوكب كه
در كالبد راوى و مليحه «معشوقه راوى» زندگى مىكنند، بازهم دانش بشرى و
عقلانيت پيروز مىشود و زمين همچنان به چرخش ادامه مىدهد. آنگاه كوكب
هم موفق مىشود شوهرش را وادارد به جارى كردن طلاق، «زوجهً موكلى كوكبُ
طالقُ» و رهايى زن.
پرسش اين است كه آيا مولف خواسته فرهنگ
خرافى گذشته را به نقد بگيرد يا اصولا به انتقاد از بديهيات جامعه
برخاسته است؟ آيا جن نامه داستان باززايى و از بندرستن نيروهاى جهل و
خرافى «مفاتيحالجنان» ها و «بحارالانوار»هاست که امروزه برآنند تا
دوباره بر جامعه اى مسلط شوند كه از مدتها پیش پذیرای عقل مدرن و
فرهنگ تكنولوژیک شده است؟ آيا مراسم آيينى در گورستان در واپسين زمان
داستانى خود گونهاى از ناگزيرى شكست خرافه و جهل و به ريشخند گرفتن
مناسباتى كهنه است كه دوباره سربرآورده تا خود را زندگانی اى نو
بخشد؟
يا چنان كه از ظاهر امر بر مىآيد، داستان و آدمهاش
كسانىاند خسته از علم، قاعده، قانون و تمدن که در پی ريشخند زدن به
همهى اين اصول بديهى، در پى جهانى و مكانى ديگرند مستقل از آدميان.
نوعى نگاه ديگرسان به بديهيات تعيين شده براى ما.
چنین برداشت می شود که جننامه روايت تفسير كامل
جهان پيرامون است. جامعيت شناخت. بهره گیری از راه حل های کلان جهانی
که همچنان اینجا و آنجا برای عده ای راهگشای خوشبختی ابدی ست. همان
چيزى كه در باقى آثار گلشيرى بيشتر از آثار ديگران بچشم مىآيد. راوى
جننامه كه مىخواهد زمين ايستا باشد، خودش حركت مىكند. اينجا و
آنجا مى رود. آسمان و ريسمان بهم مىبافد تا دردها و مصايب اجتماعى
روزگار خود را واگويه كند، گيرم به طنز مولف آن را قبول نداشته باشد.
جهانگردىبه نفى جهان نشسته كه مىخواهد جهان را در جامعيت خود بازنما
يى و تفسير كند و آنگاه تغييرش دهد.
مى دانيم وجه مشترك همهى
رمان هاى پيش از جنگ دوم جهانى (از جمله اوليس جيمز جويس) اين بود كه
جهان را به گونه اى جامع بازنمايى مىكردند، تكرار همان كاركردى كه
اسطوره هاى روزگار كهن انجام داده بود: تفسير كامل جهان به شكل و
هويتى مدرن. تفسير مدرنيته براى تماميت تفسيرى جهان، نوعى اسطوره سازى
مدرن به دليل شور و شوق كودكانه انسا ن ها از رشد شتا بان تكنولوژى و
دستآوردهايش كه نماد مجسم آن را در آثار هنرمندان فوتوريست ايتاليايى و
روسى سراغ داريم، پديده اى كه زاييدهى انديشه ى هگلى از جهان بود.
منتقدان ادبی معتقدند رمان پس از آشويتس - نماد بىبديل
تكنولوژى و اميدهاى سرخوشانه مردمان به جامعهى آرمانى از راه پيشرفت
تكنولوژى - آشكارا از تفسير جهان دست كشيد و باور كرد تنها مىتوان
تصورى از گوشههاى تنگ و تاريك، گوشههاى فراموش شده، حاشيههاى زندگى
را ارائه داد. اما جننامه همچنان اسير آن فضاهاى داستانىست كه رسالت
تفسير جامع جهان را برعهده داشتهاند. از همه اينها كه بگذريم، درواقع
گلشيرى شيفته «درجستجوى زمان از دست رفته» مارسل پروست است. او به قول
راوى مىنويسد تا همه ى آنها زنده باشند. «بايد بنويسم تا باشند، مثل
پدر كه هستش يا عمه بزرگه كه بايد سلول به سلول بسازمش تا باشدش همچنان
كه بود.» (ص ۳۰۹)
او تلاش دارد خاطرهها را زنده كند تا گذشته
را بازسازى كند، تا به همين طريق از حركت زمين (گذشت زمان) جلوگيرى
كرده باشد به كمك اورادى كه صفحههاى كتاب خودش (جن نامه) است. اما
مگر بسيار پيش از اين مارسل پروست چنين بدعتى را پيش روى ما نگذاشت تا
بعدها به سنتى در داستان تبديل شود؟
________________
نقل قول
ها از كتاب جن نامه چاپ و انتشار باران سوئد مىباشد.