خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فرهنگ و ادب - ادبيات
در آستانهي دهمين سالروز درگذشت هوشنگ
گلشيري، مراسم بزرگداشت اين داستاننويس روز گذشته
(دوشنبه، 13 ارديبهشت) در تالار باستاني پاريزي دانشكدهي ادبيات و
علوم انساني دانشگاه تهران برگزار شد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب
خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، پويا
رفوئي در اين مراسم گفت: اكنون و شايد به اقتضاي
همين اكنون، حوالي 10 سال پس از مرگ گلشيري ميتوان به طرح
اين پرسش پرداخت كه آيا گلشيري هنوز نويسندهاي معاصر با
ما هست يا نه؟ معاصر بودن او از چه چيزهايي ناشي ميشود و
مهمتر اينكه معاصر بودن گلشيري به چه معناست.
او ادامه داد: تنها كساني
ميتوانند در يك دوران، معاصر آن دوران تلقي شوند كه با آن
همزمان نباشند و خود را به تمامي با تقاضاهاي آن دوران
منطبق نسازند. گلشيري با ما ناهمزمان بود و درست به همين
دليل، همچنان معاصر ماست.
اين منتقد ادبي اظهار كرد: گلشيري
از اتصال يا انطباق با دوران خود سر باز ميزد و يكي از
راهكارهاي مهم گلشيري، زمانمند ساختن نوشته بود.
رفوئي افزود: البته ناهمزماني
گلشيري به اين معني نيست كه او در زماني ديگر ميزيست و
خود را متعلق و برآمده از دوراني ديگر ميدانست. اگر از
شازدهاي قجري مينوشت، هيچ نوستالژي حسرتباري از لحن و
متن نوشتهاش برنميخاست.
به گفتهي او، گلشيري به زمانهاش
خيره مينگريست؛ اما نگاه خيرهي نويسندهي معاصر با نگاه
سايرين فرق ميكند. معاصر آنگاه كه در زمانهاش چشم
ميدوزد، به جاي نورهاي آن، ظلمتش را ميبيند. وضعيت موجود
و حوادث جهان پيرامون از چشم معاصر مبهم و تيره و تار
مينمايد.
او افزود: گلشيري در كارنامهي
نويسندگياش به دو مقوله با سماجت و شدت وفادار بود: شعر و
سياست. با اين حال بهجز مدت كوتاهي در طول حياتش، بدون
وساطت نثر و بدون ميانجيگري داستان به هيچكدام از اين دو
نپرداخت.
پويا رفوئي گفت: گلشيري در
داستانهايش همواره تلاطم ميان صدا و معنا را بروز ميدهد. اين دو
گاه عكس هم عمل ميكنند. نوشتهي او هيچگاه تهي از ريتم
نيست، با اين حال شاعرانه هم نمينويسد؛ او معنا، سير
روايت و شخصيتپردازي را به مصاف با ريتم ميبرد و از اين
بابت است كه در نثر او ايدهي شعر همواره حي و حاضر است.
به گفتهي اين منتقد، تجربهاي كه
معاصر بودن گلشيري را رقم ميزند، بيش از هرچيز ماحصل عدم
تداوم و تجانس او با رويدادهاي زمانهاش است. تكاپوي زنده
و خلاقانهي گلشيري در پي بهدست آوردن آن لحظهي
بهدستنيامدني بود كه حالا به طيب خاطر ميتوانيم نام
اكنون را بر آن اطلاق كنيم.
او اظهار كرد: گلشيري نه در پي
تأسيس مفهوم بود و نه درصدد اجراي تكنيك خاص خود برآمد. او
به يك سبك مبدل شده و سبكها هميشه خيلي دير هستند.
ضياء موحد نيز
در اين مراسم با خواندن قطعهاي از شعرهاي گلشيري، اظهار
كرد: گفتن چنين شعري نشانهي ذهن بسيار منسجم شاعر در شعر
است.
او خاطرنشان كرد: گلشيري با شعر
شروع كرد و 17 قطعه شعر دارد. او از سال 1341 تا 1347 شعر
چاپ كرد؛ ولي از آن بعد هيچ شعري چاپ نكرد و شعر كاملي هم
ننوشت. او تنها آنهايي را كه واقعا شعر بودند و آن نظم
لازم را داشتند، چاپ كرد.
به گفتهي اين شاعر، جالب است كه
نويسندگان بزرگ ما همه با شعر شروع كردهاند، كه يا آنها
را چاپ كردند و يا مخفيانه نگه داشتند و چاپ نكردند؛ چون
نميخواستند احيانا سند بدي به دست مردم بدهند.
او بهرام صادقي و محمدرضا اصلاني
را از آن دسته نويسندگاني معرفي كرد كه در ابتدا با شعر
شروع كردند و سپس به سراغ داستان رفتند.
موحد اظهار كرد: چنين نويسندگاني
معمولا وقتي به سراغ داستان رفتند، داستاننويسان قوي و
خوبي شدند.
او دربارهي دليل رجوع اين
نويسندگان از شعر به داستان، گفت: به نظر ميرسد اين
نويسندگان آنچه را ميخواستند، در شعر نيافتند.
اين شاعر به جمع حاضر توصيه كرد،
كساني كه شعر ميگويند، بهتر است به سراغ داستان بروند.
به عقيدهي موحد، گلشيري صداي
خودش را در نوشتن پيدا كرد، او فرم را فهميده بود و اين
فرم را به داستان برد.
او با خواندن شعر ديگري از گلشيري
با عنوان «انسان صخرهيي»، سخنان خود را پايان داد.
فرهاد فيروزي
نيز دربارهي زبان داستانهاي گلشيري صحبت كرد و گفت: برخي
زبان گلشيري را سخت و بازي با كلمات ميدانند و برخي نيز
آن را بسيار شيوا و آسان ارزيابي ميكنند.
او با اشاره به اينكه زبان ابزار
كار داستاننويس است، اظهار كرد: زبان گلشيري را بايد در
تكتك داستانهايش خواند تا فهميد كه واقعا سخت است يا
آسان و روان، يا اينكه چه ويژگيهايي دارد كه بعضيها را
پس ميزند.
اين داستاننويس با اشاره به
اينكه كساني از جنس روايت داستانهاي گلشيري خوششان
نميآيد، بخشهايي از داستان «شازده احتجاب» را خواند و
گفت: اين داستان كه در سال 1348 چاپ شده است، برخلاف ادعاي
برخي، زبان سخت و پيچيدهاي ندارد؛ در اينجا زبان در خدمت
داستان است.
او دقت گلشيري و موشكافي او را
براي اينكه چيزي در داستان اضافه نباشد، از ويژگيهاي
منحصربه فرد زباني اين نويسنده دانست.
فيروزي با خواندن بخشي ديگر از
داستان «شازده احتجاب» گفت: گاهي هريك از داستانهاي گلشيري
زبان خاص خودش را دارد.
او ادامه داد: گلشيري بر اين
عقيده بود كه نبايد زبان را در داستان بشكنيم؛ بلكه تا
جايي كه ممكن است، بايد زبان گفتوگو و محاوره را در متن
بازآفريني و توهم آن را به خواننده القا كرد.
فيروزي داستان «معصوم پنجم»
گلشيري را از نظر زباني با ديگر داستانهاي اين نويسنده
متفاوت دانست و گفت: همينجاست كه برخي گلشيري را متهم
ميكنند كه داستانگويي را وانهاده و زبان را هدف قرار
داده است.
او افزود: گاهي در يك داستان سطوح
مختلف زباني را ميبينيم و تجربه ميكنيم كه اين هم يكي از
ويژگيهاي كليدي زبان گلشيري است.
فرهاد فيروزي تأكيد كرد: گلشيري
بر زبان مسلط بود و نميتوان ايرادي به او گرفت.
او سخنان خود را با خواندن
بخشهايي از داستان «خانهي روشنان» به پايان رساند.
در ادامهي مراسم، باربد
گلشيري - پسر هوشنگ گلشيري - بخشهايي از
دستنوشتههاي پدرش را از داستان «خانهي روشنان» خواند و
گفت: من به ندرت دربارهي پدرم حرف ميزنم و مينويسم؛
بهدليل اينكه وقتي دستنوشتهها و فيشهاي او را مرتب
ميكردم، بعضا به چيزهايي برميخوردم كه واقعا نميدانستم
گفتن از آنها يا چاپ كردنشان درست است يا نه.
يونس تراكمه هم
در اين مراسم دربارهي كارهاي مطبوعاتي هوشنگ گلشيري سخن
گفت و اظهار كرد: هوشنگ گلشيري حرف و باور خودش را در
مقدمهي شمارهي اول ماهنامهي « كارنامه» اينطور بيان
ميكند كه وقتي كسي عهدهدار يك نشريه ميشود، اگر به
حلقهاي، هيأت تحريريهاي يا شوراي نويسندگاني وابسته نباشد،
آنچه منتشر خواهد كرد، كشكولي خواهد بود نظير همهي اين مجموعههاي
به كوشش فلان اين سالها و يا حتا مجلات ادبي كنوني.
او افزود: ريشهي اين نگاه گلشيري
با «جنگ اصفهان» شروع شد؛ يعني در جمع بودن، با جمع حركت
كردن و تأثير خود را بر ديگران در جمع ديدن.
به عقيدهي اين داستاننويس، در
ميان معاصران، احمد شاملو بيشترين حضور را در عرصهي
مطبوعات ادبي و فرهنگي داشته است؛ ولي ميان فعاليت
مطبوعاتي از نوع شاملو با نگاه گلشيري تفاوت اساسي وجود
دارد؛ شاملو هميشه سردبير و حتا باني راه انداختن نشريات
ادبي بود. او در هر مجلهاي كه منتشر ميكرد، مركز بود و ديگران
را به خدمت ميگرفت؛ اما گلشيري مجلات و گاهنامههاي ادبي را مكمل
و محل ارائهي فعاليتهاي جمعي و جلسات ادبي كه راه
ميانداخت، ميدانست و به اين امر قائل بود كه فرهنگ در
فضاي فرهنگي رشد ميكند؛ نه در پستوي خانههاي اهل فرهنگ.
تراكمه با بيان اينكه قصهي «جنگ
اصفهان» را بسياري گفتهاند، اظهار كرد: همهي باورهاي
گلشيري در كارهاي مطبوعاتياش در همين «جنگ اصفهان» شكل
گرفت؛ رابطهي دوسويه بين جلسات جنگ و نشريهي جنگ باعث
شد كه «جنگ اصفهان» به يك جريان ادبي تبديل شود و از
همينجا بود كه گلشيري به اين نتيجه رسيد كه زنده نگه
داشتن فرهنگ در ايجاد جريانهاي فرهنگي است.
به گفتهي اين داستاننويس، وقتي
نشريات ادبي زمان گلشيري را مرور ميكنيم، ميبينيم هركدام
از مجلهها نشانگر فعاليتهاي ادبي زمان خود هستند از منظر
يك سردبير، و اهميت نشريات نيز به اهميت سردبير آنها
مربوط ميشود؛ اما گلشيري همواره قائل به ايجاد جمع بود و
رشد هر فرد را در هر دوره در بدهبستانهاي اين جمع
ميدانست.
او افزود: گلشيري در اين جمعها
نه به عنوان معلم و رهبر؛ بلكه فقط باني و كمككننده بود
تا جرياني ايجاد شود. او نه در پي تكثير خود و شيوهي
داستاننويسي خود؛ بلكه در پي تكثير اين باور بود كه به
دنبال اين جريانهاست كه شعر و داستان هر عصر ماندگار
ميشود.
تراكمه خاطرنشان كرد: هوشنگ
گلشيري بعد از انقلاب مجددا به اصفهان رفت و دفتر مطالعات
فرهنگي را راهاندازي كرد، به اين نيت كه از آن فعاليتهاي
ادبي در اين دفتر، نشرياتي نيز منتشر شود كه اين امر محقق
نشد و كار نيمهتمام رها شد.
او با اشاره به اينكه كارنامهي
فعاليت مطبوعاتي هوشنگ گلشيري دو دورهي مشخص و شاخص دارد
كه به زمان انتشار 10 شمارهي «ماهنامهي مفيد» و 10
شمارهي «ماهنامهي كارنامه» مربوط ميشود، اظهار كرد: در
اين 10 شمارهي «مفيد» كه از بهمن سال 65 تا بهمن سال 66
منتشر شدند، 10 داستان از 10 نويسندهي جوان آن دوران چاپ
شد. گلشيري با چاپ اين داستانها ميخواست به وجود حركتي در يك نسل
جوان داستاننويس شهادت دهد. از سوي ديگر، در اين 10 شماره،
گلشيري در مقولهي شعر خيلي محتاطتر عمل ميكند؛ اما در
عين حال اساسيترين بحثهاي شعري در آن چند شماره چاپ شد.
او افزود: گلشيري نقدنويسياش را
نيز در اين شمارهها ادامه داد، ضمن اينكه سه مقالهي
بسيار مهم در آنها نوشت و تلاش كرد در زماني كه انقطاعي
در كارهاي ادبي بهوجود آمده بود، نسلي را دوباره به
شعرهاي شاملو، نيما و اخوان پيوند دهد.
تراكمه عنوان كرد: اگر ميخواهيم
به اهميت كارهاي مطبوعاتي هوشنگ گلشيري پي ببريم، بايد به
شرايط تاريخي كه گلشيري آنها را به چاپ رسانده است، دقت
كنيم تا ببينيم كه او چقدر هوشيارانه به ضرورت انجام اين
كارها در آن شرايط پي برده است.
او با اشاره به نشريهي «كارنامه»
گفت: گلشيري براي «كارنامه» خيلي تدارك ديده بود؛ «
كارنامه» براي او يك مجله نبود؛ يك نهاد بود و تمام آن
اتفاقاتي كه به دنبال آن بود، دوست داشت در «كارنامه» عملي
كند. ده شماره از «كارنامه» درآمد؛ اما اين تنها شالودهاي
بود براي بنا نهادن كارهاي عظيمتر كه با رفتنش نيمهكاره
ماند.
محمد تقوي نيز
دربارهي كارگاههاي داستان اين نويسنده سخن گفت و بخشهايي
از تاريخچهي زندگي ادبي گلشيري را مرور كرد.
او اظهار كرد: در زندگي هوشنگ
گلشيري ميتوانيم نوع نگاه و تلقي خاصي را نسبت به كار
گروهي پيگيري كنيم. گلشيري به نابغهي در خلوت و منزوي
اعتقادي نداشت. او بيشتر به كانونها يا جريانهايي از
صاحب قلمان نزديك ميشد كه دغدغههاي مشترك آنها را به هم
پيوند ميداد.
اين داستاننويس افزود: اولين و
مشهورترين جريان ادبي كه گلشيري از آن بهره برد و از اركان
آن نيز شمرده ميشد، «جنگ اصفهان» بود.
تقوي در اينباره خاطرنشان كرد:
جلسات «جنگ اصفهان» بين سالهاي 1339 تا 1350 در چند دوره
تشكيل شد . رسم اين بود كه در هر جلسه پس از خواندن اثر،
مخاطبان به بحث در مورد آن ميپرداختند، البته در آن جلسات
بر سر خود اثر بحث ميكردند و نه تبعات اجتماعي و تعيين
جايگاه طبقاتي آن.
او ادامه داد: زمانه، زمانهي
ادبيات متعهد بود و منتقداني كه ادبيات را فقط براي انجام
مأموريتهاي اجتماعي ميخواستند و بس. در اين دوره به شكل
دردناكي پرداختن به مناسبات زيباييشناختي اثر ادبي تجملي
لوكس شمرده ميشد؛ پس شايد آغاز شكستن اين دگم ضرربار و
ترك برداشتن اين بت عيار را مديون اين جلسات باشيم.
تقوي اظهار كرد: امروز پرداختن به
فرم اثر براي ما از بديهيات محسوب ميشود؛ ولي واقعيت اين
است كه بسياري از دستاوردهاي نقد امروزمان ماحصل تجربهي
«جنگ اصفهان» است. توجه به خود اثر به مثابهي يك ارگانيسم
مستقل كه نقد و بررسي مستقل منتقد را طلب ميكند، نشان
دادن و ساختن واقعه به جاي گزارش كردن آن، و وصف به جاي
روايت همهي اينها موج ديگري را ساختند كه از همانوقتها خيز برداشت
تا امروز كه موج در موج به ما رسيده است.
اين نويسنده با اشاره به اينكه
هوشنگ گلشيري مجموعهي داستان «مثل هميشه» را سال 47 منتشر
كرد؛ اما اغلب داستانهاي اين مجموعه قبلا در جنگ چاپ شده
بودند، گفت: در اينجا به نقشي ميرسيم كه اعضاي كارگاه و
انجمن ميتوانند به مثابهي مخاطب بازي كنند؛ مخاطبي
فرهيخته و فعال كه براي هنرمند پيشتاز چون نوشدارو
حياتبخش است. گلشيري خود گفته است كه برخي از داستانهايش را براي
شايد پنج نفر نوشته باشد و به مدد همين مخاطب فرهيخته بود كه
گلشيري توانست گامهايي بلند در ادبيات معاصر ما بردارد و
آثاري را خلق كند كه مخاطبانش هيچگاه تجربه نكرده بودند.
تقوي با بيان اينكه گلشيري
مخاطبان خود را پرورش داد، گفت: گلشيري يك نويسندهي
جريانساز است. او ثابت كرد مخاطب عام در معادلهي آفرينش
هنري يكي از متغيرهاست؛ در صورتي كه اثر هنري يكي از
ثابتهاي معادله است و معادلهي هنرمند ممكن است چند صباحي
ديگر جواب بدهد، خيلي دور نه، شايد همين فردا. گلشيري يك
نويسندهي جريانساز است؛ چون تجربيات او سابقهاي براي تجربههاي
جديدتر شدند كه باز موج در موج به ما رسيدند.
او در ادامه با اشاره به
كارگاههاي داستان گلشيري، در خصوص روش كار اين نويسنده
گفت: تدريس واژه به واژهي اثر، پيداكردن انحناهاي
ظريفي كه به اثر شكل ميدهند، تجزيه و تحليل جزءبه جزء
اجزاي داستان و آناليز عنصر به عنصر عناصر داستان، تفكيك
مفاهيمي مثل نثر، زبان و لحن، جرياني است كه از همان كارگاههاي
داستاننويسي در بركهي ادبيات ما موجي ايجاد كرد كه امروز به ما
رسيده و از ما نيز ميگذرد تا به آيندگان رسد.
تقوي افزود: در اين جلسات، نقد و
بررسي اثر هميشه مطرح بوده است؛ اما شكل كارگاهي جلسه
سمتوسوي نظرها را به ريزهكاريهاي تكنيكي جلب ميكرد. در
واقع همه نويسنده را ياري ميكردند تا از ديد ديگري دوباره
به كشف سرزميني بپردازد كه خود زودتر در جستوجوي آن بوده
است.
او با بيان تاريخچهي مختصري از
كارگاه داستان گلشيري در گالري كسرا، اظهار كرد: هوشنگ
گلشيري بيشترين مقالاتش را در نقد و نظر، در همين
دورههايي نوشته كه براي چاپ و انتشار مجلهاي مسؤوليت
اجرايي داشت. حساسيتهاي جمعي فضايي ايجاد ميكرد كه همهي
حاضران را به تكاپو ميانداخت؛ به همين دليل است كه
دورههاي مطبوعاتي گلشيري بسيار زنده و بهروزند و اغلب در پي جواب
دادن نيازهاي زمانهي خويش.
انتهاي پيام
كد خبر: 8902-08277 |