|
|
|
|
|
صفحه نخست > فرهنگ و
هنر
گرينويچ 14:56 - 11/06/2002
|
سالگرد درگذشت گلشيری در تهران
هوشنگ گلشيری
سينا سعدی
مراسم
دومين سالگرد هوشنگ درگذشت گلشيری عصر روز دوشنبه 20 خرداد ماه با حضور
جمع کثيری از نويسندگان و علاقه مندان، بويژه جوانان در تالار
فرهنگسرای هنر برگزار شد.
در اين آيين، گروهی از نويسندگان از
جمله محمود دولت آبادی، منيرو روانی پور، صالح حسينی و منوچهر آتشی سخن
گفتند و متن پيام دکتر عباس ميلانی قرائت شد.
در پايان مراسم
نيز فيلم کوتاهی از زندگی و آثار گلشيری به نمايش درآمد.
اهميت مراسم درسخنانی نبود که سخنرانان پشت
تريبون گفتند زيرا هيچ کس سخن تازه ای نگفت و شايد هم در اين يکی دو
سال چندان از گلشيری گفته شده باشد که چيز تازه ای برای گفتن وجود
نداشت. بلکه اهميت جلسه درحضور جوانانی بود که سالن را پر کرده بودند و
به احترام محمود دولت آبادی به هنگامی که پشت تريبون رفت، از جای خود
برخاستند و يک جلسه سنگين و کش دار و طولانی را تا به آخر تحمل کردند.
حضور همين جوان هاست که اين اواخر بسياری از مراسم را معنی می
کند.
|
|
هوشنگ گلشيری در سال 1316
در اصفهان زاده شد و در 16 خرداد ماه 1379 در تهران درگذشت و
تعداد قابل توجهی کتاب و داستان و نقد کتاب از خود به يادگار
گذاشت | هوشنگ گلشيری در سال 1316 در
اصفهان زاده شد و در 16 خرداد ماه 1379 در تهران درگذشت و تعداد قابل
توجهی کتاب و داستان و نقد کتاب از خود به يادگار گذاشت.
او
اگر مهمترين داستان نويس دوره اخير نباشد، بی شک مشهورترين داستان نويس
معاصر است و گذشته از آثار مکتوب، حضورش در عرصه نويسندگی و پيشرفت قصه
نويسی ايران و نيز پيشبرد کار کانون نويسندگان ايران، حضوری فعال و
موثر بود.
شايد دولت آبادی، آنجا که به تنهايی های خود پس از
هوشنگ گلشيری در جلسه بزرگداشت او اشاره می کرد، به همين نکته نظر داشت
و شايد هم آن قصه که منيرو روانی پور از کتاب زن فرودگاه
فرانکفورت خواند و حضور سنگين و تاثير ماندگار گلشيری را بين
نويسندگان جوان ترسيم می کرد به همين معنی نظر داشت.
اما به غير
از حضور فعال در عرصه کانون و ... در عرصه داستان نويسی ايران نيز،
حضور گلشيری، حضوری موثر بود و اين مفهوم بيشتر در پيامی که دکتر عباس
ميلانی از لس آنجلس فرستاده بود، نمود داشت.
در اين پيام آمده
بود: "جهان نزد گلشيری هميشه و همواره به صورت يک قصه شکل می گرفت و
معنی پيدا می کرد. اگر دکارت می گفت « می انديشم پس هستم » و اگر کامو
معتقد بود « طاغی ام پس هستم » گلشيری هم ظاهرا می گفت « قصه بازم پس
هستم ». مرادش از قصه بازی هم دو روی سکه واحد شکل بخشيدن و شور و
سودای معنی بخشيدن به قصه بود. منظورش صد البته اين نبود که رمان
بازتاب واقعيت است يا بايد بازتاب واقعيت باشد. برعکس بارها به تاکيد
می گفت واقعيت رمان ويژه خود است ولی می دانست که تنها به مدد شگردهای
اين نوع روايت، ذهن و زبان، روياها و زندگی روزمره خود را سامان می
بخشيم و تجربيات خصوصی و شخصی ويژه خود را به پديده ای ماندگار پيوند
می دهيم يا بدل می کنيم. او می گفت « می نويسم تا بدانم چه می گذرد » و
بالاخره « چه کاره ايم ». تاکيد داشت که شکل دادن به داستان همان شکل
دادن به خود و رابطه خود با ديگران است."
| |
|
|